همینطور که شب میشد خیالات جنسی او بیشتر میشد و میل به سکس داغ تمام وجودش را فرا میگرفت
ناگهان تلفن او زنگ خورد یک پسر خوشتیپ او را به یک شب فراموش نشدنی دعوت کرد
بدون لحظه ای درنگ او آماده شد و به سمت خانه ی مرد غریبه حرکت کرد
وقتی رسید مرد با لبخندی شیطانی او را فریب داد و سکس داغ آنها آغاز شد